سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قـلم اینجا تنهاست

یکی از وبلاگ نویسان دعوت کردند به نوشتن درباره ی اینکه "از کدوم داستان کربلا بیشتر پند

میگیرید؟" توی داستان کربلا چیزی که کم نیست پندهای زیر و رو کنه، پندهای کافر مسلمان

کن!!! همشون پربارن.اما دو تا حرف عاشقانه از قول دو پاک سرشت ، از همه ی حرفها توی

اون حادثه ی عظیم بیشتر دلمو زیر و رو میکنه. خیلی هم برای اهل دل آشناست.اولیش

زمانی بود که امام حسین (ع)،پسرش علی اصغر رو بالای دست گرفت برای گرفتن جرعه ای
آب،

که دریغ شد!! بعد از اینکه تیر حرمله به گلویعلی اصغر اصابت کرد، حضرت دستش رو زیر گلوی

پسرش گرفت تا اینکه از خون پر شد و اون خون رو به آسمون پاشید و فرمود:

"همه ی این مصایب بر من آسان است، زیرا خداوند می بیند
"

__ هَونٌ علیّ ما نزل بی ،اَنّه بعین الله
__

اما دومیش وقتی بود که ماجرای عاشورا تموم شده بود. ابن زیاد در قصرش از حضرت زینب (س)

سوالی کرد به این ترتیب :کار خدا را با برادرت و اهل بیت خود چگونه دیدی؟! خانوم فرمودن:

"
چیزی جز خوبی و زیبایی ندیدم.اینان گروهی بودند که خداوند شهادت را برایشان تقدیر کرده

بود،پس آنها بسوی جایگاه ابدی خویش شتافته و جای گرفتند، و به زودی خداوند بین تو

و ایشان داوری خواهد کرد تا تو را محاکمه کند، بنگر تا در آن محاکمه پیروزی از آن که خواهد

بود؟!ای پسر مرجانه! مادرت به عزایت بنشیند"

__ ما رأیتُ الا جمیلاً
__

نکته ی لطیف این دو در عشقبازی بنده با خالقشه :

قلم

در ره عشق که از سیل بلا نیست گذار 
کرده ام خاطر خود را به تمنای تو خوش

پیش چشم تو بمیرم که بدان بیماری
می کند درد مرا از رخ زیبای تو خوش









اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلک اللهم العن العصابة التی

جاهدت الحسین و شایعت و بایعت و تابعت علی قتله اللهم العنهم جمیعاً


ارسال شده در توسط